کمتر از دو هفته از جداییمون می گذره...

ولی دیگه خاطره ی با هم بودنمون یادم نیست.

تو این مدت که تو تنهاییام با خودم خلوت کردم

دیدم واقعا به نفعم بود که از زندگیم کشید بیرون.

احساس خوبی دارم. انگار خود واقعیم رو پیدا کردم.

انگاز تازه بیدار شدم. می خوام به معنای واقی کلمه زندگی کنم.

دیگه هیچ حسی هم نسبت به اون ندارم.

حالا دیگه بدون اون احساس خوشبختی می کنم.

 

نظرات 7 + ارسال نظر
رها شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 10:03 http://hadisetanhaee.blogsky.com

دوست عزیز
این جدایی که نوشتی از همسرت بوده؟ یا از ...؟

اگه ازدواج نکردی و فقط در عشق شکست خوردی مطمئن باش این عشق واقعی نبوده و باید منتظر عشق واقعی باشی.
سنی نداری که بخوای نا امید باشی.
هنوز اینقدر فرصت داری که بتونی این مورد رو به خوبی فراموش کنی.

سعی کن از لحظه هات به خوبی استفاده کنی. سن تو سن غصه خوردن نیست امیدوارم دیر متوجه نشی

تا بعد
رها

نیمه شب شنبه 27 بهمن 1386 ساعت 23:34 http://for-night.com

یعنی آرامش
من قبلا هم گفته بودم
نباشد بهتر است

آرش یکشنبه 28 بهمن 1386 ساعت 00:49 http://the-eleven.blogfa.com

ولی سعی کن تکرار نکنی این روال رو !!! همیشه زندگی می گذره اگه خودمون بگذریم !

نارسیسا یکشنبه 28 بهمن 1386 ساعت 19:33 http://narc.blogfa.com

آخی چرا؟!!!!!
امیدوارم که من بعد زندگی روی خوشش رو بهت نشون بده خانومی
بوووووووووووووووووووووس عالمه

hard abusive دوشنبه 29 بهمن 1386 ساعت 03:19 http://hardabusive.wordpress.com

اره؟ اینو نگی چی بگی ؟!!
زندگی رو بکن ، یه جوری بکنش که دیگه رو پا بند نشه!

شیوا دوشنبه 29 بهمن 1386 ساعت 11:24 http://sheved.blogsky.com

حالا واستا ۲ماه دیگه بهت میگم :دی

ماه نصفه چهارشنبه 1 اسفند 1386 ساعت 03:22

اینایی که میگی واقعین؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد