کمتر از دو هفته از جداییمون می گذره...
ولی دیگه خاطره ی با هم بودنمون یادم نیست.
تو این مدت که تو تنهاییام با خودم خلوت کردم
دیدم واقعا به نفعم بود که از زندگیم کشید بیرون.
احساس خوبی دارم. انگار خود واقعیم رو پیدا کردم.
انگاز تازه بیدار شدم. می خوام به معنای واقی کلمه زندگی کنم.
دیگه هیچ حسی هم نسبت به اون ندارم.
حالا دیگه بدون اون احساس خوشبختی می کنم.
دوست عزیز
این جدایی که نوشتی از همسرت بوده؟ یا از ...؟
اگه ازدواج نکردی و فقط در عشق شکست خوردی مطمئن باش این عشق واقعی نبوده و باید منتظر عشق واقعی باشی.
سنی نداری که بخوای نا امید باشی.
هنوز اینقدر فرصت داری که بتونی این مورد رو به خوبی فراموش کنی.
سعی کن از لحظه هات به خوبی استفاده کنی. سن تو سن غصه خوردن نیست امیدوارم دیر متوجه نشی
تا بعد
رها
یعنی آرامش
من قبلا هم گفته بودم
نباشد بهتر است
ولی سعی کن تکرار نکنی این روال رو !!! همیشه زندگی می گذره اگه خودمون بگذریم !
آخی چرا؟!!!!!
امیدوارم که من بعد زندگی روی خوشش رو بهت نشون بده خانومی
بوووووووووووووووووووووس عالمه
اره؟ اینو نگی چی بگی ؟!!
زندگی رو بکن ، یه جوری بکنش که دیگه رو پا بند نشه!
حالا واستا ۲ماه دیگه بهت میگم :دی
اینایی که میگی واقعین؟