تو یه لحظه اتفاق افتاد...

یه اتفاق تلخ

یه حال عجیبی دارم

همش فکر می کنم که خدا می خواسته یه چیزی و بهم بفهمونه

اما چی رو؟!

 

فقط برام دعا کنید که زود خوب شم.

 

نظرات 7 + ارسال نظر
سروش دوشنبه 2 اردیبهشت 1387 ساعت 22:33 http://lack.blogsky.com

با این که نگرانت شدم شهلا عزیز
ما را با خدا و دعا کاری نیست
کاش کنارت بودم اینطوری خیلی موثر تر از خدا و دعا میتونستم باشم

سروش سه‌شنبه 3 اردیبهشت 1387 ساعت 02:31 http://www.sorush2000.blogfa.com

سلام...
ولی من خلاف نظر جناب سروش با سازم برات دعا می کنم...

نادر سه‌شنبه 3 اردیبهشت 1387 ساعت 18:06 http://nr121.blogfa.com

سلام
موفق باشی
به ماهم سر بزن

سروش سه‌شنبه 3 اردیبهشت 1387 ساعت 22:48 http://lack

سلام شهلا جون خوبی؟
واسم مهمه

نیمه شب چهارشنبه 4 اردیبهشت 1387 ساعت 15:22 http://onlynox.com

از خدا می خوام زندگی ات رو یک دگرگونی زیبا همراه با آرامش بدهد

همیشه به خدا توکل کنید دوست خوبم

winterman چهارشنبه 4 اردیبهشت 1387 ساعت 23:58 http://lovewinter.blogfa.com

یه سلام دوباره
نمیدونم چه اتفاقی برات افتاده که این جوری نگران شدی
ولی انشالا که حل بشه
لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم؛ غافل از آنکه لحظه ها همان خوشبختی بودند
موفق باشی

مروارید جمعه 6 اردیبهشت 1387 ساعت 11:54 http://beheshtam.blogfa.ir

شهلا جون چی شده ؟!

چه اتفاقی افتاده ؟

کجایی هم درد ... ؟!

.
.
.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد